۱۳۹۲ اردیبهشت ۲۴, سه‌شنبه

رفسنجانی، مشايی و احمدی‌نژاد؛ بازيگر يا بازیگردان

نمی توان تکذيب کرد که کانديداتوری هاشمی رفسنجانی تغييرات عمده در روند انتخابات رياست جمهوری ايجاد می کند. نخستين تأثير ، رفع نگرانی رهبر جمهوری اسلامی در خصوص ميزان مشارکت مردم در نخستين انتخابات رياست جمهوری پس از کودتای انتخاباتی سال ۱۳۸۸ است. او اکنون می تواند مطمئن باشد که دشمنان قسم خورده و حاميان واقعی يا مصلحتی رفسنجانی، برای حصول اطمينان از رسيدن به نتيجه دلخواه خود در انتخابات شرکت می کنند . اين حضور ، خواسته رهبر برای مشروع و مقبول نشان دادن نظام ولايت فقيه را تا حدودی محقق خواهد کرد. اما اين ، تنها تأثير ناشی از کانديداتوری رفسنجانی نخواهد بود. از ميان مردمی هم که هنوز تصور می کنند راههای کم هزينه تری برای نجات کشور از بحران های روز افزون وجود دارد عده ای با شنيدن خبر اين کانديداتوری ، احساس آرامش پيدا کردند يا در دل تاريکی ها ، کورسويی مشاهده نمودند. اما اين ، همه ماجرا نيست. رهبر جمهوری اسلامی در بيست و چهار سال رهبری خود نشان داده هرچقدر در اداره کشور ، بی کفايت و ناتوان است در يافتن راه برای نجات خويش از مخمصه ها تبحر فراوان دارد. خامنه ای در دو دهه گذشته، بارها بر موج هايی سوار شده که ظاهراً توسط سرسخت ترين رقبا و حتی دشمنان او ايجاد شده است. در ماجرای اخير نيز بی ترديد او از «کانديداتوری رفسنجانی» بهترين بهره را خواهد برد تا مشخص شود در انتخابات سال ۹۲ هم ، بازی گردانی به عهده رهبر است و احمدی نژاد، مشايی و هاشمی هم بازيگرانی در جديد ترين بازی او خواهند بود. تا قبل از کانديداتوری رفسنجانی، علاوه بر ميزان مشارکت مردم ، يافتن بهترين راه برای «مهندسی انتخابات» هم از دغدغه های رهبر بود. او اکنون تصور می کند هرچه باشد حضور مردم در انتخابات ، بسيار بيش از ميزانی است که قبلاً تصور می شد. در خصوس مهندسی آرا نيز ورود هاشمی ، راحت ترين سناريو را در پيش پای خامنه ای قرار داده است . مطابق اين سناريو، رهبر می تواند با صدور حکم حکومتی، تأييد صلاحيت مشايی را خواستار شود. در چنان شرايطی نياز به تقلب در حد سال ۸۸، که موجب تحقير و تحريک رأی دهندگان شود وجود نخواهد داشت. مراحل بعدی اين سناريو به شرح زير خواهد بود.
۱ـ حضور مشايی و هاشمی در انتخابات ، منتقدان و معارضان نظام رابه دو گروه تقسيم خواهد کرد. عده ای که هاشمی را همچنان بخشی از نظام می دانند مشايی را به او ترجيح خواهند داد. همچنين کسانی که در سالهای اخير برخی سخنان دوپهلو وتبليغاتی مشايی در مورد ايدئولوژی اسلامی ، روابط با مردم اسرائيل و اموری از اين قبيل را باور کرده اند برای تقويت « گفتمان منسوب به مشايی » و تضعيف هر چه بيشتر جمهوری اسلامی ، رأی خود را به نام اسفنديار دولت به صندوق ها خواهند انداخت. عده قابل توجهی از اقشار ضعيف جامعه به ويژه در شهرهای کوچک و روستاها هم به اميد تحقق وعده دروغ احمدی نژاد ودسترسی به يارانه دويست و پنجاه هزار تومانی ، منتظر جابجايی احمدی نژاد و مشايی خواهند بود. به اين طريق رأی نسبتاً‌ قابل توجهی به نام مشايی ثبت خواهد شد. ضمن آنکه به نظر می رسد درخصوص تخريب گسترده هاشمی، توافق نانوشته ای ميان باند احمدی نژاد و مزدبگيران خامنه ای وجود دارد که اين مسئله نيز نهايتاً به نفع مشايی خواهد بود .البته نگارنده همچنان بر اين باور است که در اين انتخابات نيز ، تقلب و رأی سازی ، حرف نهايی را خواهد زد. اما تقسيم طبيعی آرای مخالفان يا منتقدان نظام و اعلام آرای تقسيم شده بين مشايی و هاشمی، برای مردم بسيار باور پذير تر خواهد بود تا آنکه رقم بالايی از آرا به نام کانديداهای مطلوب رهبر اعلام شود.۲ـ اگر رهبر موفق به اجرای اين سناريو شود کانديدای مطلوب او همراه با مشايی به دور دوم خواهد رفت و قاعدتاً ميزان آرای اعلام شده برای سه کانديدای اصلی- رفسنجانی، مشايی و کانديدای رهبر- تفاوت زيادی با يکديگر نخواهد داشت . در دور دوم ، بدون نيازبه دستکاری تحريک کننده در آرا، کانديدای رهبر به عنوان پيروز انتخابات ، معرفی خواهد شد. بسياری از رأی دهندگان هم نتيجه را خواهند پذيرفت زيرا هرچه باشد اغلب کسانی که در مرحله اول به هاشمی رفسنجانی رأی داده اند ـ حامی يا معارض نظام ـ حاضر نخواهند بود دردور دوم رأی خود را به نام مشايی به صندوق ها بيندازند .لذا پس از اعلام نتيجه مرحله دوم انتخابات و معرفی کانديدای رهبر به عنوان فرد پيروز، بسياری از شرکت کنندگان در انتخابات و کثيری از ناظران بيرونی ، اين نتيجه را باور خواهند کرد.
۳ ـ حتی اگر به دلايلی رهبر ناچار شود راه يافتن رفسنجانی به دور دوم را بپذيرد بازهم با جابجايی نه چندان گسترده آرا، نتيجه مطلوب رهبر ، قابل حصول خواهد بود. اغلب کسانی که در مرحله اول ، مشايی را بر می گزينند دليلی ندارند تا در مرحله دوم به رفسنجانی رأی دهند. زيرا کينه حاميان احمدی نژاد از رفسنجانی ، بسيار عميق تر ازمخالفت احتمالی ايشان با رهبر يا ساير کانديداها می باشد. پس حتی به فرض راهيابی رفسنجانی و کانديدای رهبر به دور دوم ، اعلام پيروزی کانديدای رهبر ، با جابجايی درصدی از آرا امکان پذير خواهد بود . ضمن آنکه بسياری از افراد ،با آگاهی از عمق کينه حاميان احمدی نژاد نسبت به رفسنجانی ، انتقال آرای مشايی به کانديدای رهبر را قابل قبول خواهند دانست .۴ ـ آگر رهبر بخواهد با رسوايی کمتری اين سناريو را محقق کند بهترين گزينه برای او علی اکبر ولايتی خواهد بود. زيرا در صورت فرستاده شدن ولايتی و مشايی به دور دوم ، بسياری از فعالان ستاد های انتخاباتی هاشمی ، به صورت رسمی يا غير رسمی به تبليغ برای ولايتی خواهند پرداخت و عده کثيری از رأی دهندگان به رفسنجانی هم در مرحله دوم ، رأی خود را به نام ولاتی ثبت خواهند کرد. در آنصورت به جای جابجايی يازده ميليونی آراکه موجب اعتراضات گسترده سال ۱۳۸۸ شد می توان با جابجايی دو تا سه ميليون رأی ، اراده رهبر را محقق نمود.
به گمانم اطلاع رسانی گسترده در مورد اين سناريو، رهبر و عوامل اورا به تجديد نظر در بخش اول سناريو ـ تأييد صلاحيت مشايی* ـ وادارخواهد کرد. در آنصورت، رهبر ناچار خواهد بود به فکر سناريوهای پيجيده تری باشد که قطعاً اجرای آن ، دردسرهای بزرگ به دنبال خواهد داشت. ترديد ندارم که رهبر ، پذيرش رياست جمهوری رفسنجانی را رفراندوم عليه خويش می داند. مفهوم اين سخن ، باز بودن دست رفسنجانی برای اجرای وعده های انتخاباتی خود نيست بلکه به دليل موضع گيری های صريح يا تلويحی رهبر نسبت به دولت های سازندگی و اصلاحات ،به ويژه در چهار سال گذشته، بازگشت رفسنجانی حتی برای تصدی جايگاه « تدارکاتچی » يک رفراندوم علنی عليه ولی فقيه خواهد بود که او به آن تن نخواهد داد. اما او به دنبال آنست که ضمن بهره گيری از مزايای حضور رفسنجانی در رقابت های انتخاباتی ، او را از راههای کم هزينه تر ـ مانند سناريوی فوق الذکرـ حذف و همين حذف را به عنوان پيروزی خود اعلام نمايد. افشاگری در مورد اين سناريو، رهبر و سناريو نويسان او را با بحران جديد مواجه خواهد کرد.

۱۳۹۲ اردیبهشت ۲۲, یکشنبه

سه ضلع انتخابات خرداد 92

بالاخره آقایان هاشمی رفسنجانی، اسفندیار رحیم مشائی و سعید جلیلی به عنوان کاندیداهای ریاست جمهوری جهت ثبت نام در وزارت کشور حضور یافتند تا آرایش نیروهای درون حاکمیت را دچار تغییر و تحول کنند و تحلیل‌ها و تفسیرها را به سمت دیگری ببرند. بعد از ثبت نام هاشمی، مشائی و جلیلی که از آن‌ها به عنوان ژنرال‌های گروه‌های درون حاکمیت یاد می‌شود و انتظار می‌رود که بسیاری از کاندیدها خصوصاً در جناح اصول گرا کاندیداتوری خود را پس بگیرند تا راه برای ژنرال ولایت هموارتر گردد.از سعید جلیلی به عنوان کاندیدای بیت رهبری، مشائی کاندیدای دولت و هاشمی کاندیدای کارگزاران سازندگی، اصلاح طلبان، بخشی از سبزها و منتقدان اصول گرای حاکمیت نام می‌برند. البته نباید نقش قالی باف را  دست کم گرفت. بعید نیست که اگر اقبال عمومی نسبت به جلیلی رضایت بخش نشود در نهایت مذاکره کننده‌ی ارشد هسته‌ای به نفع قالی باف یا یک کاندید دیگر کنار بکشد.
قطعاً اسفندیار رحیم مشایی کاندید اصلی دولت به حساب می‌آید. هرچند  گذر وی از دالان شورای نگهبان سخت به نظر می‌رسد اما نباید فراموش کرد که رئیس جمهور کنونی آقای احمدی نژاد با تمام توان از وی حمایت می‌کند و جنگ و نزاع بقا را به تایید صلاحیت اسفندیار رحیم مشایی گره زده است. اگر شورای نگهبان رد صلاحیتش کند، یا در نهایت با دستور رهبری روانه میدان انتخابات می‌گردد یا دولت اعلام کند که انتخابات را برگزار نمی‌کند و افشاگری‌های وعده داده شده منتشر خواهند شد.
نباید از یاد برد که تایید صلاحیت همزمان هاشمی و مشائی گردنه‌ای صعب‌العبوری برای نظام آقای خامنه‌ای ایجاد خواهد نمود. رد صلاحیت ان‌ها، شیب این گردنه را تند تر و رد صلاحیت هر یک از آن‌ها در محاسبه‌ی سود و زیان حاکمیت هم کار چندان عاقلانه‌ای به نظر نمی‌رسد. بدین معنا، رد صلاحیت مشائی، هاشمی را روانه پاستور و رد صلاحیت هاشمی،  ردای احمدی نژاد را به تن مشایی خواهد پوشاند. در خوش‌بینانه‌ترین حالت ولایت مداران حداقل در چهار سال آینده خون دل خواهند نوشید اگر اتفاق بدتری برایشان نیفتد.
رد صلاحیت هاشمی فارغ از خدمات وی به نظام و وزن بالاتر وی از رهبر کنونی ج. اسلامی در دهه‌های نخست انقلاب ، به معنی پذیرش ریاست جمهوری مشایی است. قبول ریاست جمهوری رحیم مشائی هم، چشم اسفندیار نظام اسلامی در تقابل با گروهی است که بدون شک در چهار سال آینده اگر پاستور را تسخیر کند تمام  تلاش خود را جهت قطع دست روحانیت و شرکای نظامی رهبری بر دروازه‌های قدرت و ثروت به کار خواهد بست. دولتیان از هم اکنون زاویه‌ی تعارض را عمداً گشادتر و به  تقابل سرعت بخشیده‌اند. عمل مجرمانه‌ای رئیس جمهور در همراهی، معرفی و بالا بردن دست اسفندیار رحیم مشائی عملی بدون اندیشه و عدم اگاهی دولتیان به مجرمانه بودن آن عمل نبوده است. دولتیان در این مرحله به تاکتیک‌های روی آورده‌اند که  تعارض را با نهادهای زیر نظر رهبری  پررنگ‌تر نماید و بدین طریق خود را به عنوان الترناتیو نظام ولایت فقیه مطرح نمایند.
البته چالش نظام با گروه مشایی- احمدی نژاد تنها در پذیرش ورود آن‌ها به رقابت‌های ریاست جمهوری نیست. اگر فرض بگیریم که مشایی بدون درد سر از سد شورای نگهبان بگذرد و انتخابات هم بر خلاف روندهای معمول، به شیوه‌ای بسیار دمکراتیک بین سه ضلح مثلث شکل گرفته به انجام برسد و کاندید دولت در عرصه‌ی واقعی انتخابات بازنده گردد، پذیرش شکست از جانب دولت بدون چالش طی نخواهد شد. به نظر می‌رسد اکنون آقای خامنه‌ای برای گذر از وضعیت دشوار کنونی در تقابل با این گروه دو آلترناتیو بیشتر در اختیار ندارد.
١- دستور فعال کردن طرح عدم کفایت رئیس جمهور در مجلس شورای اسلامی که از ماه‌ها پیش زمزمه‌های آن شنیده می‌شد اما با چراغ سبز رهبر مواجه نگشت.
٢- پذیرش ” بازی انتخابات ” و حذف گروه احمدی نژاد از طریق مهندسی آرا جهت  کاستن از عوارض تقابل در مرحله‌ی “قبل از برگزاری انتخابات” گزینه‌ای است که حاکمیت امیدوار است در مقابله با  دولت بتواند آن را تا پایان به اجرا بگذارد. در سطور بعد بدین گزینه بیشتر خواهم پرداخت.
منطقی به نظر می‌رسد که  خامنه‌ای جهت عبور از چالش احمدی نژاد- مشایی با کاندیداتوری هاشمی رفسنجانی اگر علناً موافقت نکرده‌، ترجیح  داده است که مخالفت هم نکند.  در واقع کاندیداتوری  هاشمی برای بازگشت دوباره به قدرت بعد از سال‌ها تلاش جهت تضعیف موقعیت وی از جانب سید علی خامنه‌ای و سرداران سپاه‌،  قرار نبود که به این سادگی به وقوع بپیوندد. اما به دلایل ذیل مصلحت نظام می‌تواند در پذیرش رئیس تشخیص مصلحت نظام، به عنوان کاندیدای ریاست جمهوری تشخیص داده شده باشد هر چند برای آقای خامنه‌ای بدون ریسک هم نخواهد بود.
١- هجوم کاندیدهای متعدد جناح سنتی حکومت برای تسخیر جایگاه رئیس قوه‌ی مجریه‌، می‌تواند حاکمیت را در درون حافظان خود  چنان دچار اختلاف و انشقاق نماید که بیم آن دارند چالش جدی در جای جدیدی بروز پیدا کند. شکی نیست که بدون وجود رقبای جدی همانند آیت الله رفسنجانی و آقای مشایی تضاد میان گروه‌های داخل حاکمیت چنان حاد خواهد گشت که مهار آن کار ساده‌ای نخواهد بود. علاوه بر آن،  احتمالاً کسانی از داخل همان جناح رئیس جمهور شوند که در رقابت با کاندیدای منتسب به رهبری رقابت نموده و در نتیجه زاویه محسوسی با رهبری پیدا نمایند مضافاً به آقای دیگری قبل از آیت الله خامنه‌ای مدیون باشند. همانند کامران باقری لنکرانی که قبل از هرکسی نسبت به مصباح یزدی متعهد است.
خطر پیروزی هاشمی یا مشایی چراغ قرمز را برای جناح راست سنتی روشن کرده است و با وجود چنین ترسی، مهار تعدد کاندیداها آسانتر به انجام خواهد رسید و اجماع حداقلی برای جناح راست در دست رس تر خواهد بود.
٢- جناح راست سنتی از پایگاه اجتماعی مشخصی برخوردار هست و در هر حالتی  به آسانی قادر است که نزدیک به نوه میلیون رای حقیقی و با استناد به گفته‌ی کارشناسان رقمی در حدود سه میلیون رای تقلبی کسب نماید.(در مجموع  رقمی در حدود یانزده میلیون) البته اگر آنها روی یک کاندید  به اجماع برسند و آن کاندیدای  با اقبال عمومی مواجه گردد بعید نیست که کاندید آنها رقمی در حدود شانزده میلیون رای هم کسب کند. با توجه به این محاسبه آن‌ها در مواجه با هرکدام از آقایان هاشمی یا مشایی  به احتمال زیاد انتخابات را واگذار خواهند نمود. حال اگر به این سؤال برگردیم که چرا به ورود آقای هاشمی به انتخابات مخالفت نشده است، می‌توان دریافت که ورود هاشمی می‌تواند برای ولایت مداران همراه با زیان، مزیت خود را هم به همراه داشته باشد.
گرچه هاشمی از سبد جناح راست هم رای کسب خواهد نمود اما ایشان بیشتر از سبد دولت رای خواهد ربود و تعدادی زیادی هم رای کسانی را تصاحب خواهد نمود که در هیچ شرایطی نه به دولت و نه به ولایت مداران آری نخواهند گفت. دلیل تایید صلاحیت مشایی هم می‌تواند  بر همین اساس صورت گرفته باشد، «سبد مشترک آرا با هاشمی».
حال اگر آرای کلی انتخابات را نزدیک به چهل میلیون رای در نظر بگیریم، ولایت مداران با آگاهی از نظرسنجی‌ها و آمار محبوبیت کاندیدها، انتخابات را به شیوه‌ای مهندسی می‌کنند که اگر کاندید آن‌ها در مرحله اول به پاستور راه نیابد، انتخابات به مرحله دوم کشیده شود.
چنانکه در رقابت های انتخاباتی مرسوم است رقبا به افشاگری علیه همدیگر دست خواهند زد و با  سه ضلعی شدن رقابت‌ها و با توجه به سابقه‌ی دشمنی هاشمی و احمدی نژاد، انتظار می‌رود که افشاگری این دو طیف بیشتر علیه همدیگر صورت بگیرد.  با توجه به اینکه دفتر رهبری به انتخاب کاندید کمتر شناخته شده دست زده است  افشاگری علیه وی  نمی‌تواند در وسعتی که علیه هاشمی، مشائی و قالی باف صورت می‌گیرد، انجام پذیرد. در چنین حالتی عملاً میان رای دهندگان به هاشمی و مشایی  شکاف عمیقی ایجاد می‌گردد که ممکن نیست هیچ‌کدام از انها در مرحله‌ی دوم به کاندید طرف مقابل رای دهند. شکی نیست که همه‌ی رای دهنده‌گان دور اول به سر صندوق بر نخواهند گشت اما آرای حداقلی از آن‌ها جهت پیروزی کاندید ولایت مداران کافی خواهد بود.
ترجیح جناح راست سنتی “ولایت مداران” شکست هاشمی در مرحله اول انتخابات است. آنها به نیکی می‌دانند که شکست هاشمی در مرحله دوم، گرچه آسان نیست اما اگر بدون تقلب هم صورت بگیرد چالش‌های سال ٨٨ را استمرار خواهد بخشید. مهندسان انتخابات جناح راست مایلند که به دلیل اینکه  پایگاه اجتماعی دولت قادر نیست که اعتراضات خیابانی را سازمان دهد، دوئل انتخابات را در مرحله‌ی دوم با کاندیدای دولت برگزار نمایند. بنابر این، آنها دست دولت را برای هر گونه افشاگری یا اتهام واهی علیه هاشمی و وابستگان به وی باز می‌گذارند. در واقع اگر کاندید دولت در دور دوم شکست بخورد یا شکست خورده معرفی گردد،  در صورتی که دولت کوتاه نیاید رئیس جمهور برنده اعلام شده‌، می‌تواند قبل از اتمام دوره معمول دولت کنونی، قوه‌ی مجریه را در اختیار بگیرد و بدین نحو از عوارض تعارض و تقابل بکاهد و عملاً دست احمدی نژاد و تیمش در حنا بماند.
آیت الله هاشمی رفسنجانی فرد ناشناخته‌ای نیست. وی بیش از بیست سال یکی از مهم‌ترین ناخداهای کشتی نظام جمهوری اسلامی بوده است. در زمان صدارت وی بر قوه‌ی مجریه صدها قتل زنجیره‌ای در داخل به وقوع پیوست و اکثر به اتفاق سلاخی‌های مخالفان جمهوری اسلامی در خارج از کشور با کمک سفارت خانه‌های تحت کنترل دولت وی به وقوع پیوست. اگربپذیریم که او در هیچ یک از این جنایت‌ها نقش نداشته است غیر قابل انکار است که از آنها بی خبر هم نبوده است.
اما در هشت سال‌ گذشته با وجود فشار شدید حاکمیت بر وی و حتی زندانی نمودن فرزندانش، او هرگز حاضر نشد که تایید کننده‌ی وضعیت موجود باشد. با وجود اینکه  بارها اعلام نموده است که به آیت الله خامنه‌ای عشق می‌ورزد اما بر روند کنونی و یکه‌تازی سپاهیان بر امور کشور مهر تایید نزده است. شکی نیست که او زخم عمیقی از خامنه‌ای بر شخصیت مرموزش دارد. اما چگونه رفتار خواهد کرد و با چه برنامه‌ای با رقبای نامهربان ولی توانایش در جریان انتخابات رفتار خواهد  نمود باید منتظر ماند تا بعد از تایید صلاحیتش به سخن آید. بنظر نمی‌رسد که او این موضوع را درنیافته باشد که برنامه ولایت برای زمین زدن چند باره وی، تنها یک گمانه زنی نیست بلکه تکرار انتخابات سال ٨٤ با در خطر افتادن همه‌ی گذشته و حتی خانواده‌اش است. بر همین اساس بعید نیست که او برخلاف رویه‌ی معمولش از همان ابتدای تبلیغات ریاست جمهوری بجای تعامل، تقابل را برگزیند.
اگر نخبگان ایرانی به این توافق برسند که با حمایت از هاشمی به خامنه‌ای نه بگویند و با تشویق مردم و ایجاد موج وسیع رای، نقش تقلب را بی‌اثر کنند، قدم‌های مهمی را جهت جلوگیری از تخریب کشور برداشته‌اند. البته بعید نیست که در دیدگاه و نظرات هاشمی با توجه به دوری چند ساله‌ی وی از قدرت، تغییرات و دگرگونی‌های مهمی به سود مردم‌سالاری صورت گرفته باشد. چنانکه بارها از انتخابات آزاد و عدم بقای دیکتاتوری سخن رانده است.
در مورد اعلام کاندیداتوری هاشمی رفسنجانی مقالات متفاوت و اظهار نظرهای گوناگونی منتشر شد. جناب آرش نراقی نویسنده‌، فیلسوف و فعال حقوق بشر مطلبی را روی صفحه‌ی  شخصیشان منتشر کردند که مورد استقبال گسترده‌ی کاربران قرار گرفت. می‌توان گفت که نظر ایشان یکی از جامع‌ترین نظراتی است که در این مورد ایراد گشته است. امیدوارم ایشان با باز نشر آن در پایان این نوشته دلگیر نگردند.
جناب آرش نراقی نوشته‌اند: «شرکت هاشمی رفسنجانی در انتخابات ریاست جمهوری روزنه امیدی در فضای سیاسی تیره و بحرانی ایران گشوده است. در دوگانه هاشمی- خامنه‌ای به نظر می‌رسد که هاشمی درک به مراتب واقع بینانه‌تری از واقعیت کنونی و وضعیت آینده جامعه ایرانی دارد. آیت‌الله خامنه‌ای کشور را چهار نعل به سوی ورشکستگی اقتصادی، جنگ، و تجزیه می‌راند، و با توجه به واقعیت‌های موجود در ساخت سیاسی ایران، به نظر می‌رسد که هاشمی واقع‌بینانه ترین گزینه برای مهار زدن به این روند خطرناک است. هاشمی در ایام اخیر سخنان مهمی گفته است که آشکارا نشان می‌دهد مدیریت آیت الله خامنه ای را شکست خورده و ویرانگر ارزیابی می‌کند، و ساخت سیاسی جمهوری اسلامی را محتاج تغییرات اساسی می‌داند: “هیچ دولت دیکتاتوری نمی‌تواند در دنیا موفق شود”، “دموکراسی نتیجه گسترش آگاهی ها و انفجار اطلاعات و سرنوشت قطعی جوامع امروزی است. احزاب و انتخابات دو مؤلفه مهم جامعه دموکراتیک هستند. امروزه اراده جامعه بدون تحزب غیرممکن است.” و در عرصه سیاست خارجی از سیاست تنش زدایی حتّی با دولت اسرائیل و پرهیز از ماجراجویی سخن می‌گوید. من نمی‌دانم که او تا چه حدّ به این سخنان باور قلبی دارد. اما به نظرم نقش مهّم او در مقام ریاست جمهوری، در شرایط کنونی، بیش از آنکه انجام کارهای مهم باشد، پیشگیری از انجام حماقتهای بزرگ است. در شرایط کنونی حمایت از هاشمی حمایت از شخص او نیست، اعلام نگرانی عمیق نسبت به گسترش بحرانهای فزاینده ای است که مدیریت نامدّبرانه آیت الله خامنه ای به بار آورده و کشور را در آستانه فاجعه ای بازگشت ناپذیر قرار داده است. برنامه سیاسی هاشمی با برنامه سیاسی مطلوب بسیاری از ما تفاوت فاحش دارد. هاشمی گزینه ایده آل نیست، اما بهترین گزینه موجود برای حفظ منافع ملّی ایرانیان به نظر می‌رسد. خصوصاً حضور فائزه هاشمی در کنارش می‌تواند بر اعتبار او بیفزاید. هاشمی و خانواده‌اش روزهای بسیار دشوار و خطرناکی را در پیش دارند. آیت‌الله خامنه‌ای با حضور او با منطق تقابل جنگی روبرو خواهد شد نه رقابت انتخاباتی.»

۱۳۹۲ اردیبهشت ۱۸, چهارشنبه

استقلال یا تعهد

در جلساتی که با علیرضا نوری زاده و حامیان مالی شبکه ایران فردا در مورد سیاست های و تصمیمات کلی شبکه ایران فردا رایزنی می کردیم یکی از تصمیماتی که روی آن اتفاق نظر بود افتتاح استودیویی در واشنگتن بود تا برنامه تفسیر خبر میزبان کارشناسان و صاحب نظرانی باشد که در آمریکا ساکن هستند. و پتانسیل بالای اپوزیسیون ساکن آمریکا را به کار گرفته و در جهت غنای هر چه بیشتر برنامه ها از آن استفاده کنیم. همانطور که می دانید راه اندازی یک استودیو علیرغم اینکه کار پر هزینه ای است دردسرهایی زیادی هم دارد. دوستانی که فعالیت رسانه ای داشته اند از سختی های آن مطلع اند. به همین خاطر قبل از آنکه پخش آزمایشی برنامه های تلویزیون ایران فردا روی آنتن برود کارهای مرتبط با راه اندازی استودیو را آغاز کردیم.
مراحل قانونی و چارت اداری که باید طی می شد را به سرعت انجام دادیم. طبیعتا 50 روز قبل باید استودیو افتتاح می شد و برخی از برنامه های تفسیر خبر را در آن ضبط می کردیم.اما پی بردیم که آب از سرچشمه گل آلود است. ظاهرا همکاران و دوستان سابق ما در voa تحمل آن را نداشتند که ما فعالیت رسانه ای خود را مجددا در واشنگتن آغاز کنیم و هر چقدر توانستند سنگ اندازی کردند و متاسفانه تا الآن هم موفق بوده اند و باعث تاخیر و وقفه ای در کار ما شده اند.
پیرو صحبت های انجام شده با آقای نوری زاده ایشان اصرار دارند به هر قیمتی استودیو ایران فردا در واشنگتن راه اندازی شود. به لطف حمایت های بی دریغ دکتر نوری زاده و سایر دوستانی که در این امر ما را یاری نموده اند در آینده نه چندان دور و شاید در چند روز آینده زحمت چند ماهه به نتیجه برسد و به لطف خدا استودیو ایران فردا در واشنگتن راه اندازی شود.
دوستان عزیز همان طور که میدانید ایران روزهای سخت و حساسی را پشت سر می گذارد. مردم فشارهای فزاینده ای را تحمل می کنند و احتمال حمله نظامی نیز کماکان به قدرت خود باقی است. جمهوری اسلامی نیز نمایش انتصابات خود را مجددا آماده می کند تا به صحنه بفرستد. از دوستانی که در ایران هستند شنیدم که سرعت اینترنت را به شدت پایین آورده اند و فیلترینگ با شدت بیشتر انجام می شود، گویا ایمیل ها نیز در ایران مسدود شده است. در چنین شرایطی که رژیم جریان آزاد اطلاعات را بیش از پیش مختل کرده است وظیفه رسانه های آزاد خارج از کشور را دو چندان می کند.
هنگامی که با علیرضا به دنبال تاسیس تلویزیون ایران فردا بودیم فشار زیادی متحمل شدیم.آنچه این رنج را بر ما ساده می کرد این بود که وظیفه خود را در قبال هموطنان عزیزمان انجام دهیم.
با قاطعیت می توان گفت رسانه مستقل به معنای واقعی بدین معنا که به حزب و گروه و منبع مالی و یا جناح سیاسی وابسته نباشد اصلا وجود ندارد. تمامی رسانه های فارسی زبانی که در خارج از کشور مشغول فعالیت هستند به نوعی به شخص، مرکز و یا نهادی وابستگی دارند. تلویزیون بی بی سی فارسی که در حال حاضر قدرتمندترین رسانه اپوزیسیون است بودجه خود را از وزارت خارجه انگلستان دریافت می کند و حمایت اطلاعاتی دستگاههای اطلاعاتی انگلستان را دارد و یا تلویزیون صدای آمریکا که متعلق به وزارت امور خارجه آمریکا است. اما جالب این است  تمام تحلیل گران فارسی زبان که در زمینه استقلال مالی رسانه ها داد سخن سر می دهند برای شرکت در این دو تلویزیون دولتی با یکدیگر به رقابت می پردازند و هیچ کس نمی گوید این تلویزیون متعلق به بیگانگان و یا اجنبی ها است اما تلویزیون ایران فردا را آماج حملات خود قرار می دهند که العربیه فارسی است و یا تلویزیون عربستان سعودی می باشد و صحبت های بی  پایه و اساس دیگری که کم و بیش شاید به گوشتان رسیده باشد.
چگونه است تلویزیون هایی که رسما به دولت های خارجی نه تنها وابستگی مالی دارند بلکه سیاست های خود را نیز از وزارت خارجه و دستگاههای اطلاعاتی خارجی می گیرند عرق ملی و حس وطن پرستی برخی ها را تحریک نمی کند اما تلویزیون ایران فردا که نشان داده است در سیاست ها و برنامه های خود مستقل و آزاد عمل می کند خاری در چشم آنان شده است.
همانطور که علیرضا نیز گفت اداره و مدیریت یک رسانه تصویری هزینه هنگفتی دارد که از عهده فردی که عمر خود را در عرصه روزنامه نگاری گذرانده است برنمی آید. طبیعی است که برای تامین مخارج یک تلویزیون به حمایت های مالی نیاز است. تلویزیون ایران فردا نیز از این قاعده مستثنی نیست و از حمایت های مالی استفاده می کند و در تامین مخارج خود مستقل نیست. اما سیاست های شبکه را کسی بر ما تحمیل نکرده است و دست ما در طرح مطالب و اینکه به چه موضوعاتی بپردازیم باز است.
باید در این خصوص از دوستانی که در این زمینه ما را همراهی کرده اند خصوصا جناب عبدالرحمن راشد کمال تشکر و سپاسگذاری را داشته باشم، اگر کمک های بی شائبه وی و حمایت های بی دریغ وی نبود شاید تلویزیون ایران فردا شکل نمی گرفت. امیدواریم بتوانیم پاسخ شایسته ای به این همه مهر و محبت بدهیم.



۱۳۹۲ اردیبهشت ۱۳, جمعه

سیگنال از تهران پخش از VOA



با سلام و درود به تمام ایرانیان در هر کجای دنیا که هستید؛
چندی است اپوزیسیونی که هدف اصلیش براندازی جمهوری اسلامی است منحرف شده و توسط  افراد نفوذی مانند سروش ، کدیور، اکبر گنجی فریبا داودی مهاجر و... به دوقسمت تقسیم شده است:
1- اپوزیسیون سنتی برانداز که به دنبال سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی و آزادی ایران است.
2- اپوزیسیون جا انداز که بر حفظ و بقای جمهوری اسلامی رضایت داده و به دنبال سهم خواهی از رژیم جمهوری اسلامی است.
متاسفانه اپوزیسیون جا انداز توسط لابی جمهوری اسلامی توانسته وارد رسانه های اپوزیسیون برانداز شود. نمونه آن نفوذ این لابی در صدای آمریکا است.
این نفوذ تا اندازه ای است که صدای آمریکا مستقیما به حمایت از محمد خاتمی پرداخته وکارشناسان این شبکه به صراحت اعلام می کنند در انتخابات آینده ریاست جمهوری در ایران در صورتی که خاتمی بیاید شرکت خواهند کرد.

از طرفی سید محمد خاتمی در سخنرانی 10/2/92در دیدار با جمعی از معلمان و فرهنگیان سراسر کشور در ابتدای سخنانش به صورت غیر مستقیم از محمد درخشش پدر ستاره درخشش یاد کرد تا به این وسیله مراتب سپاس گذاری خود را از شبکه صدای آمریکا به عمل آورده باشد.
متن بخشی از سخنان سید محمد خاتمی  :
خیر مقدم می گویم به همه عزیزان، معلمان و فرهنگیان محترم
یادی از شهید خانعلی شد.جنبشی که دوستان معلم عزیز ما به راه انداختند، درست است که جنبه صنفی داشت، اما آثار بزرگ سیاسی به بار آورد. یکی از بزرگترین آثار آن این بود که وزارت عوض شد و به دست کسی افتاد که باشگاه مهرگان یا معلمان را در اختیار داشت (محمد درخشش پدرستاره درخشش ریاست باشگاه مهرگان یا معلمان را بر عهده داشته است). در بحران ها و مقاطع حساس معلمان در بیدار کردن جامعه و ایجاد تحرک برای تغییر و تحول در همه عرصه های اجتماعی نقش مهمی داشتند.



About Me

Blogroll

فرم تماس

نام

ایمیل *

پیام *

Blogger Template

About

Featured Posts Coolbthemes

درباره من

من جمشید چالنگی متولد 1326 در مسجد سلیمان هستم. با 46 سال سابقه فعالیت در عرصه ژورنالیسم و رسانه و مجری گری تلاش کرده ام که به اعتلای آگاهی سیاسی و اجتماعی هموطنان عزیزم کمک کنم.